در تعريفي ساده مديريت را اگر علم حداكثر بهره وري از حداقل امكانات بدانيم يعني علمي نيمي تئوريك و نيمي تجربي، مدير خود به خود تعريفش مشخص خواهد شد كساني كه مي توانند حد اكثر بازدهي را در مجموعه اي با استفاده از دانش وسوابق مفيدشان بوجود بياورند.
مدير با تعيين اهداف و سنجش امكانات . انگيزه هاي رواني افراد مجموعه خود را تقويت مي نمايند تا به حد اكثر بهره وري ممكن نزديك شوند.
اما حكايت برخي از مديران شايد زياد شباهتي به تعريف بالا نداشته باشد در واقع بهتر است براي آنها عنوان نا مدير را به كار برد تا با مديران واقعي تعريفشان متمايز باشد .
نامديران ما فاقد دانش و تجربه هستند ولي در عوض در شبكه هاي مافيايي قدرت هنرپيشه هاي خوبي هستند آنها به خوبي چند نقش مختلف بازي مي كنند . در بعضي جاها،ليبرال، آزادي خواه و متجدد هستند ودر جاهاي ديگر سنت پرست محافظه كار وحامي افراطي وضع موجود هستند ، نا مديران بيشتر از آنكه به فكر مجموعه زير دستشان و نفوذ در ميان آنها براي بهره وري و موفقيت باشند به فكر نفوذ در ميان بالا دست ها و به دست آوردن دل مقامات بالاتر براي رسيدن به موقعيت و پستي بهتر هستند.
آنها در ربط دادن امور بي ربط به يكديگر استادند و چون از مجموعه تحت مديرت خود و موضوع آن چيزي نمي دانند وسر رشته اي ندارند و تنها به لطايف الحيل و به يمن روابط خصوصي و خدمتگزاري هاي شخصي و زبان چرب و نرم، بر مسند مديريت نشته اند ، بنا براين به هر كسي كه دانشي در مورد مجموعه كاري آنان داشته باشد يا تجربه اي در آن مورد اندوخته باشد به شدت حمله ور مي شوند ، او را طرد مي كنند و با چسباندن انواع اتيكت ها و بر چسب ها و تهمت ها از ميدان بيرون نموده و خانه نشين مي سازند.
مديران تمام تلاششان مشاركت كارمندان و مردم حوزه شان در امر تصميم گيري هاست اما نا مديران تمام تلاششان معطوف به ايجاد فاصله و رهايي از دست مردم بخصوص آدم هاي پرسشگر يا به قول انها فضول است اينها اصولا بد پرسشند و اگر سئوالي از آنها پرسيده شود كه مدحي در آن نباشد يا مجيزي در آن نهفته نباشد چنان گره بر اخم ها مي اندازند و اوقاتشان زهري مي شود كه بلافاصله سئوال كننده را عامل مخرب ،مخالف پشرفت شهر و كشور و....مي نامند.
نا مديران چون موقعيت خودشان را مديون دستهاي پنهان مي دانند لزومي نمي بينند كه به دست هايي كه با برگه هاي شكايت و تقاضا و در خواست و... به طرف آنها دراز ميشود هيچ اعتنايي کنند آنها علف هاي هرزي هستند كه بر کاشته اصلي چيره شده اند.
عملكرد نا مديران آنقدر(سوپر مثبت ) است كه خلايق از آن به شگفت مي آيند آنها به خاطر خدماتي كه انجام نداده اند پاداش مي گيرند. به خاطر توفيقي كه نداشته اند تشويق مي شوند و به خاطر بودجه اي كه هدر داده اند ترفيع مي گيرند.
نا مديران هيچ گاه براي ديدن ارباب رجوع وقت ندارند زيرا هميشه جلسه دارند و تازه جلسه ها هم كه تمام شود بايد به ماموريت بروند آنها آنقدر سرشان شلوغ است كه نوشيدن يك استكان چاي برايشان يك ساعت وقت مي گيرد!
و تازه اگر بعد از طي (هفت خوان رستم به اضافه سفارش يك آشنا ) توانستي لحظه اي روي مبارك آنها را زيارت كني مي بيني با صداي بلند و از موضع قدرت به تو پاسخ مي دهند.
آنها فراموش كرده اند كه مردم ولي نعمتشان هستند و از مالياتي كه همين مردم مي دهند حقوق مي گيرند اما اگر بخت ياريشان نكرد و نتوانستند در ترافيك روابط قدرت وثروت، حامي محكمي بيابند يا چاپلوسي و تملق موثر واقع نشد يا شير پاك خورده اي مدير ارشد آنها شد و متوجه ريا كاري صادقانه آنها شد و شجاعتي نمود وبر كنارش كرد. آن هنگام كه سر افكنده و خجل به سوي خود مي روند يادشان مي افتد كه شهري داشته اند و قومي و باز حيلتي نو ساز مي كنند كه وا حسرتا، ما و قوم شهر ما عقب افتاده اند قافله پيشرفت و امكانات ندارد و بودجه و مديريت و ...
آنها هنگامي به ياد شهر و قومشان مي افتند كه براي صعود از شهرستان به مركز استان از معاونت به رياست از رياستي به رياست ديگري احتياج به پله و نردبان داشته باشند گونه هاي سرخ و سفيد فرزندان نا مديران ، ماشيني كه سوارش مي شوند ، خانه اي كه در آن سكني مي گزينند ، بليتي كه با آن به مسافرت مي روند همه و همه به قيمت زرد گونگي و تكيدگي و بيماري و عرياني و عدم درس خواندن به واسطه عدم استطاعت مالي صدها كودك رنجور در حوزه هاي مديريتشان تمام مي شود.