نکته دیگری که نشان دهنده رکود در بازار بوده، نحوه رفتار و گفتار فروشندگان است که به نوعی در کمین شکار مشتری هستند. فروشندگان به هر کسی که به ساعتهایشان نگاه کند پیشنهاد کمک برای خرید و ارائه قیمت میدهند و حتی در مواردی اصرار میکنند که مراجعه کننده زمان بیشتری برای مشاهده ساعتها بگذارد تا شاید از ساعتی خوشش بیاید!
برای مثال یکی از فروشندگان ابتدا اصرار کرد که ساعتها را با دقت ببینیم و بعد تاکید کرد که توضیح دهیم چه میخواهیمکه کمکمان کند. در نهایت هم گفت: به زور که بهت نمیفروشم فقط میگم بذار کمکت کنم!
فروشنده دیگری رکود و نوسانات ارز را عامل گرانی ساعت میداند و محدوده قیمت ساعتها در بازار را ۷۰۰ هزار تومان تا پنج میلیون تومان عنوان میکند که بررسیها از بازار هم همین عدد و رقم را نشان میدهد.
یک فروشنده دیگر هم میگوید: اشتباه میکنید اگر فکر میکنید ما پول پارو میکنیم. من خودم از صبح فقط یک ساعت یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومانی فروختم.
همین فروشنده در بخش دیگری از درددلهایش از یک اتفاق تازه خبر میدهد: «بعضی از عروس و دامادها با کلی همراه مراجعه می کنندکه خیلی وقتها باعث میشودآخر هم خرید نکنند. یکی میگویدبند چرمی بخر آنیکی میگویدفلزی بخر. عروس و داماد هم گیج میشوند.اما از آنجالبتر بعضی ازعروس و دامادها با فیلمبردار می آیندوجلوی در هر مغازه از تماشای ساعتها و خرید عروس و داماد فیلمبرداری میکنند.»
اما قیمت ساعت در فروشگاههای بالای شهر کمی متفاوت است. هر چند در این فروشگاهها نیز میتوان ساعت ۸۰۰ هزار تومانی پیدا کرد، اما ساعت ۱۳۰ میلیون تومانی هم در این بخش شهر موجود است!