عجب شیر پرس - اولین درس بزرگ کرونا این بود که به ما یاد داد جامعه، مجموعهای از حلقههای به هم پیوسته است؛ من ویروس را تقدیم شما میکنم، شما به دیگری و دیگری به یکی دیگر تا در یک چرخه سریع، دوباره آن را دریافت کنم؛ شاید هم این بار یکی از اعضای خانواده.
به گزارش عجب شیر پرس به نقل از ایسنا، حالا جای ویروس کووید 19، شایعه بگذارید، دروغ بگذارید، امید، ناامیدی و یا آنچه در اینجا از آن حرف خواهیم زد؛ اعتماد. من شما را نمیشناسم اما به عنوان فروشنده، چک شما را قبول میکنم. به چه اعتمادی؟ اعتماد به سیستم بانکی، اعتماد به پلیس، اعتماد به دستگاه قضایی و... همچنان که شما هم به من بابت آنچه خریدهاید اعتماد میکنید. پس اعتماد به عنوان ضامن نظم و اخلاق اجتماعی، با مجموعهای چند سویه از اعتماد مردم به مردم، اعتماد مردم به حاکمیت و اعتماد حاکمیت به مردم معنا پیدا میکند.
حالا از همین زاویه یکبار دیگر حوادث پیرامون کرونا را در چند ماه اخیر مرور کنید؛ اعتراض برخی شهروندان به اختصاص بیمارستانی در شهرشان برای مداوای بیماران کرونایی، هجوم مردم به داروخانهها برای خرید ماسک و مواد ضدعفونی کننده و سوءاستفاده برخی از این موقعیت برای احتکار، گرانفروشی یا عرضه اقلام بیکیفیت، بیتوجهی بسیاری از شهروندان به رعایت پروتکلهای بهداشتی تا جایی که پلیس ناچار شد برای جلوگیری از سفر، نه تنها جادههای بینشهری را ببندد بلکه با برخی خاطیان نیز برخورد کند... چه عواملی به اعتماد خدشه وارد میکند و چگونه میتوان آن را ترمیم کرد؟
قمر فلاح، جامعهشناس اعتقاد دارد اعتماد یک مقوله یکپارچه است. وقتی سطح اعتماد عمومی پایین میآید به قطع اعتماد مردم به مردم، اعتماد مردم به دولت و اعتماد دولت به مردم منجر میشود: «همه اینها وابسته به همدیگر و به نوعی ناظر بر اخلاق اجتماعی است و نسبیت هم در آن دخالتی ندارد. اعتماد یک امر اجتماعی و تاریخی است.»
وی دامنه بحث را بسیار فراتر از مسائل اجتماعی امروز ایران میداند و آن را به حوادث پیدرپی تاریخی ربط میدهد و اعتقاد دارد از آنجایی که فلات ایران همواره یا در مقابل حاکمان یا در مقابل دشمنان خارجی آسیب دیده، روحیه «گلیم خود را از آب بیرون کشیدن» و به فکر منافع فردی بودن بر اثر ناامنی تاریخی پررنگ شده است. اما به همان اندازه که بیاعتمادی و درنتیجه شانه خالی کردن از مسئولیتهای اجتماعی رواج پیدا کرده، نیاز به اعتماد برای شکلگیری دولتهای یکپارچه نیز احساس شده است: «بنابراین هر دولتی اگر بتواند مردم را از عملکرد خود مطمئن کند، اعتماد اجتماعی اوج میگیرد و زمانی که عملکردش منفی باشد و مردم فکر کنند ابزار دست دولتها شدهاند بیاعتمادی افزایش مییابد. کما اینکه بسیاری از طرحهای توسعه در سالهای گذشته به دلیل نبود سرمایه اجتماعی و مشارکت نکردن مردم ناتمام مانده است.»
در دیدگاه تاریخی اغلب به روحیه مردم در دوران قاجار اشاره میشود که ضربه زدن به اموال دولت در فرهنگ عمومی هیچ پدیده مذمومی نبوده است. با این پیش آگاهی تاریخی به اعتقاد فلاح، حالا وظیفه دولتهاست که پا پیش بگذارند و با عملکرد خود به ترمیم اعتماد عمومی بپردازند اما نگاه دیگری میگوید اگر مردم نسبت به مسئولیتهای اجتماعی خود آگاه باشند و درنتیجه اخلاق شهروندی به هم اعتماد کنند، میتوانند از کجکاری دولتها جلوگیری کرده، مسئولیتهایش را تذکر دهند و درنتیجه مانع خدشهدار شدن اعتماد عمومی و از هم پاشیدن شیرازه اجتماعی شوند.
علی قائمی، کارشناس مسائل فرهنگی و اجتماعی میگوید: «مگر در زمان جنگ دولت در خط مقدم میجنگید یا در زمان حوادث بزرگی مثل زلزله یا سیل، مردم در خانه مینشینند و دولتها همه کارها را بسامان میکنند؟ این نگاه از بالا به پایین حاصل همان نگاهی است که همه تقصیرها را به گردن دولت میاندازد و شهروندان را فاقد هرگونه مسئولیتی میپندارد درحالی که این برای یک شهروند فهیم امروزی توهین بزرگی است.»
به اعتقاد وی اگرچه در مسائل حقوقی پیچیده شهروندان باید به پشتوانه نهادهای حاکمیتی به هم اعتماد کنند اما موضوعات ساده دیگری نیز در حیات اجتماعی ما هستند که برای بسامان شدن نیازی به حضور دولت ندارند: «ما به عنوان چند همسایه، مسائل یک آپارتمان را چطور مدیریت میکنیم؟ اعتماد. اما مگر دولت به چنین موضوعی ورود میکند؟ حالا مسأله را بزرگتر ببینید، اعتمادی که باید به کسبه محل داشته باشید، اعتمادی که باید دیگران در محل به شما داشته باشند و از حضور شما احساس ناامنی نکنند و... این یعنی شناختن مسئولیتهای فردی و اجتماعی. در چنین جامعهای دیگر کسی جرأت نمیکند یک انبار ماسک احتکار کند. اما الان چرا این اتفاق میافتد؟ چون همه ما در اندازههای کوچکتر همین کار را میکنیم یعنی به یکدیگر اعتمادی نداریم و هرکدام فکر میکنیم مبادا دیگری سهم بزرگتری بردارد و به ما نرسد.»
جمال ادهمی، جامعهشناس معتقد است: «دوام و بقای حیات اجتماعی منوط به برقراری اعتماد اجتماعی است. علاوه براین توسعه انسانی و اجتماعی نیز زمانی میسر خواهد بود که در تعاملات اجتماعی افراد، اعتماد متقابل بر قرار باشد. بهطوری که اینگلهارت جامعهشناس معروف امریکایی در مورد اهمیت اعتماد میگوید اعتماد باعث تداوم کنش اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میشود و بدون آن هیچ کنش متقابل مطمئنی صورت نمیگیرد. علاوه براین اعتماد اجتماعی متقابل یکی از پیشنیازهای فرهنگ مدنی و ایجاد دموکراسی پایدار محسوب میشود. یک جامعهشناس امریکایی دیگر به نام رابرت پوتنام «اعتماد» را به جهت رابطه متقابلی که با مشارکت مدنی و تعهد اجتماعی دارد یکی از عناصر مهم سرمایه اجتماعی میداند و میگوید زمانی که مردم به یکدیگر اعتماد میکنند و به تکرار کنشهای خود با دیگران تمایل دارند، تعاملات اجتماعی روزمره با هزینه کمتری انجام میگیرد.»
به گفته این جامعهشناس، زندگی بر پایه اعتماد آن قدر مهم است که افراد بدون نیاز به کنترل رسمی و بر پایه اعتماد متقابل به یکدیگر، بر روابط خود نظارت و امور خود را اداره میکنند و تنها در چنین صورتی است که افراد در جامعه احساس امنیت کرده و نظم و ثبات در جامعه حاکم میشود: «در فضای مبتنی بر اعتماد، ابزارهایی چون زور و کنترل رسمی ضرورت خود را از دست میدهند و افراد بر پایه حسن ظن در روابط اجتماعی به تبادل و تعامل در جامعه میپردازند. به بیان سادهتر هرجا تعادل و توازن اجتماعی به هم میخورد روابط مبتنی بر اعتماد هم دچار ضعف میشود.»
وی اعتقاد دارد در حال حاضر جامعه ایران دچار نوعی فرسایش سرمایه اجتماعی و کاهش اعتماد در بین تمامی آحاد جامعه شده بهگونهای که نتایج اغلب تحقیقات در حوزه اعتماد نشان میدهد که این عنصر حیاتی در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در بین اعضای خانواده، خویشاوندان، همسایگان و بهطور کل شهروندان نسبت به یکدیگر رو به فرسایش و کاهش است. این جامعهشناس آموزش مفاهیم بنیادی را راهکار اصلی خروج از چنین مخمصهای میداند.
احمد بخارایی، جامعه شناس با اشاره به مشکلات اقتصادی و کرونا در ارتباط با اعتماد اجتماعی میگوید: «امروز بحث همهگیری کرونا در سراسر دنیا مطرح است و هر دولتی هم به یک نحو با آن رفتار میکند؛ مثلاً انگلیس برخورد میانهای داشت و نتوانست خسارتهای وارده را آنطور که باید جبران کند. کانادا برعکس از جهات مختلف ازجمله تحصیل، پرداخت خسارت ها و کمکهای معیشتی سنگ تمام گذاشت اما در کشور ما که وضعیت اقتصادی شکننده است طبیعی است که کاستیهای زیادی در کار باشد.»
وی اعتقاد دارد در شرایطی که دولتها در تنگنای اقتصادی باشند، نمیتوانند اعتماد عمومی را تقویت کنند همچنان که اعتماد پدیدهای نیست که ترمیم آن ظرف مدت کوتاهی امکانپذیر باشد: «اگر امروز شروع کنیم به جلب اعتماد و حمایت اجتماعی، ممکن است پنج سال دیگر جواب بگیریم. اعتماد اجتماعی یکی از مؤلفههای جدی سرمایه اجتماعی است و بدون سرمایه اجتماعی هم کاری از پیش نمیرود.»
ممکن است به هزار و یک برنامه دولت انتقاد تند و تیز داشته باشیم و جایی واقعاً اعصابمان به هم بریزد اما ما به عنوان شهروندانی مسئول که در تالار آیینه اجتماع ایستادهایم و هر رفتار و گفتارمان هزاران بار تکرار میشود، تا چه اندازه مسئولانه رفتار میکنیم و چقدر مراقب عنصر شکننده «اعتماد» به عنوان ضامن بقای اخلاق اجتماعی و شیرازه جامعه هستیم؟