به گزارش عجب شیر ما به نقل از بورس نیوز، باید بگوییم گذشت آن روزگاری که یک نفر در یک واحد، سی سال مشغول به کار بود. حالا احتمالاً افراد باید در طول سیسال، ۵ یا ۶ بار، حرفه شغلیشان را عوض کنند و این دامنه تغییرات، دیگر هیچ شغل و هیچ صنفی را به حال خود رها نمی کند و در واقع، چیزی به نام امنیت شغلی در مفهوم کلاسیک آن دیگر محلی از اعراب ندارد. اینکه فردی سیسال در یک واحد کار کند و بعد، بازنشسته شود، بخشی از تاریخ اشتغال در سیاره زمین است و آن چیزی هم که در ایران به عنوان رکود شهرت دارد، چیزی جز تعمیم این بحث به اقتصاد ایران نیست. به عبارت دیگر، اقتصاد تغییر کرده، ولی مشاغل تغییر نکردهاند و چون مشاغل به تغییر تن ندادهاند، بحران فروش پدید آمده است.
رکود در ایران چگونه است؟
این رکود در ایران از جنس رکود در ادوار سابق نیست. این رکود از جنس فناوریست و تکنولوژی عامل ایجاد آن محسوب می شود. ما نشان داده ایم که در تغییر دادن هر چه که در حوزه اقتصاد، قدیمیست، بسیار بد عمل می کنیم. در سال ۱۳۴۲، یک نظام اداری در ایران شکل گرفت که مبتنی بر نیازهای دهه ۴۰ ایران بود و یادمان باشد که در آن زمان، هنوز کامپیوتر نیامده بود و بر این اساس، یک نوع نظام اداری پیش دیجیتال در ایران شکل گرفت. امروز، زیر ساخت های یک جامعه دیجیتال در ایران کاملا مستقر شده است؛ ولی نظام اداری ایران همچنان پیش دیجیتال است و بنا بر اظهارات وزیر کار، ۳۵ دقیقه کار مفید این نظام اداریست. در واقع، وضع اینگونه است که ما نفت را صادر می کنیم و یک و نیم برابر درآمد نفت، به یک نظام اداری پیش دیجیتال حقوق می دهیم. به یک معنا، نفت را صادر می کنیم و با پول آن، بیمه بیکاری می دهیم. آن هم به جامعهای که زیرساخت هایش تغییر کرده؛ ولی نوع تفکر حاکم بر بازار کار آن، تغییر نکرده و رکود، هزینه این عدم تغییر است. جهت نگاه ایرانی به اشتغال، همچنان پیشدیجیتال است. جامعه ایران، همچنان از بخش خدمات، تلقی دلالی دارد و شغل را در تولید و کارخانه میبیند. این در حالیست که ما وارد عصر پسا صنعتی شدهایم. جهان از عصر تولید انبوه کارخانهای عبور کرده و در همه حوزهها به سبک جامعه موج دوم رو به انبوه زدایيست. در جامعه موج دوم، همه چیز از جمله تولید، انبوه زدایی می شود و بر این اساس، الآن همه چیز در همه حوزه ها به سرعت در حال انبوه زداییست. اما باید توجه کنیم به نسبتی که اقتصاد مبتنی بر تولید انبوه در حال فروپاشیست، اقتصاد انبوه زدایی شده رو به پیشرفت نیست و نبود تعادل بین این دو پدیده است که بحران اشتغال به وجود آورده است.
تغییر مهم در مفهوم شغل
در جامعه پسا صنعتی، بخش تولید، کمتر از ۲۰ درصد اشتغال را تشکیل میدهد و جامعه باید در بخش خدمات، اشتغال به وجود آورد. در این میان، جامعه ایران در حال گذار به یک جامعه با زیرساخت خدماتيست که البته باید توجه داشت که جامعه ایران حاضر به پذیرش این گذار نیست. یعنی نوع تفکر جامعه در مورد اشتغال با جامعه انبوه عصر صنعتی، انطباق دارد. البته ما در آن دوره صنعتی نشدیم؛ ولی در این دوره هم نمی توانیم صنعتی شویم. ما باید بدون طیکردن دوره صنعتی شدن وارد عصر پسا صنعتی شویم. هنوز بدنه جامعه نتوانسته است گفتمانی بر اساس ضرورت های عصر جدید ارایه دهد. هر سطحی از توسعه، زیرساخت های خاص خودش را می خواهد و در حوزههای بسیاری، زیرساخت های یک جامعه پسا صنعتی در ایران مستقر شده است. زیرساخت یک جامعه پسا صنعتی، جامعه دیجیتال است که جامعه دیجیتال در سطح بسیار گستردهای در ایران شکل گرفته است. ولی مشکل در مرحله پس از آن است.
یکی از مهمترین نمونهها در این زمینه، مراجعه به یک شعبه بانک است. هر کسی که وارد یک شعبه بانک میشود تمام اطلاعاتش ابتدا به ساکن وارد کامپیوتر میشود. در یک جامعه دیجیتال، همه این اطلاعات با یک نرمافزار، پردازش و طبقهبندی میشود و دیگر، نیروی انسانی در آن دخیل نیست. اما در شعب بانکی ما تمام اطلاعاتی که مکانیزه وارد سیستم شده است، در فاز بعدی، به شکل دستی، طبقهبندی و دستی، پردازش میشود. ۱۸۰هزار نفر در شعب مختلف یک بانک حضور دارند که با این زیرساخت تنها به بیش از ۳۰ هزار نفرشان نیاز است. در واقع، با همین زیرساخت موجود در سیستم بانکی، ۱۵۰هزار نفر مازاد هستند. ولی الآن وضعیت اینگونه است که زیرساخت مستقر شده، اما نیرویش مازاد هست.