پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳ - November 21 2024
کد خبر: ۳
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۳
موقعيّت جغرافيايي بناي امامزاده: بقعة سيّد ابراهيم در محلة دوه‌چي (شتربان) تبريز واقع شده است. در كتاب «تبريز در گذر تاريخ» دربارة محلة دوه‌چي چنين نوشته شده است: «بزرگترين كوي هاي تبريز است ... و جمعيت اين كوي بسيار و با ثروت است. در مورد نام اين كوي شايد به همين سبب باشد كه اكثر مردم تجار و بازرگان بوده و هر كدام در زمان‌هاي قديم براي حمل اجناس از شتر (دوه) استفاده مي‌كردند و تا اواخر دهة چهارم اين قرن افرادي بودند كه به تعداد زياد شتر داشتند.»

موقعيّت جغرافيايي بناي امامزاده:

بقعة سيّد ابراهيم در محلة دوهچي (شتربان) تبريز واقع شده است. در كتاب «تبريز در گذر تاريخ» دربارة محلة دوهچي چنين نوشته شده است:

امامزاده سید ابراهیم تبریز

 «بزرگترين كوي هاي تبريز است ... و جمعيت اين كوي بسيار و با ثروت است. در مورد نام اين كوي شايد به همين سبب باشد كه اكثر مردم تجار و بازرگان بوده و هر كدام در زمانهاي قديم براي حمل اجناس از شتر (دوه) استفاده ميكردند و تا اواخر دهة چهارم اين قرن افرادي بودند كه به تعداد زياد شتر داشتند.»

كهن شهر تبريز، همواره به عنوان يكي از مهمترين شهرهاي ايران زمين مطرح بوده است. اين شهر در 38 درجه و 8 دقيقه عرض شمالي و 46 درجه و 15 دقيقه طول شرقي، به ارتفاع 1350 متر از سطح درياهاي آزاد واقع شده است.

تبريز از شمال با مرند و ورزقان، از شرق با هريس و بستان آباد، از جنوب با اسكو و از غرب با شبستر همجوار است. از قديم الايام، اين شهر به علّت موقعيّت جغرافيايي ممتازش همواره مركز استانهاي شمالغرب ايران بوده و يكي از شهرهاي آباد و پرجمعيّتي است كه ميان تركيه و هندوستان قرار دارد و به غير از معدود شهرهايي همچون تهران، بغداد و تفليس كه از همين موقعيّت جغرافيايي برخوردارند، هيچ شهري از نظر سابقه و عظمت تاريخي، رونق اقتصادي و اهميّت منطقهاي به پاي آن نميرسد. نوشتههاي مورّخين و سيّاحان مؤيّد اين مسأله است.

اعتماد السلطنه در «مرآت البلدان» در مورد حكومت تبريز و اهميّت آن چنين مينويسد:

«حكومت تبريز و توابع او از اولين حكومتهاي ايران محسوب ميشود، هر كس سپه سالار است و اختيار كل عساكر پادشاه ايران بدست اوست، حكمراني تبريز را هم او مينمايد.»ياقوت حموي اين شهر را چنين توصيف ميكند:

 «و اين مشهورترين شهرهاي آذربايجان است. آباد، زيبا، داراي باروهاي استوار با آجر و گچ. چند رودخانه از ميان آن ميگذرد . گرداگرد آن را باغها فرا گرفته است ...»

 صاحب «آثارالبلاد و اخبارالعباد» نيز از اين شهر به نيكي ياد كرده و اهلش را هنرمند و صاحب صنعت ذكر ميكند: «شهري است صاحب قلعه و سور ... اهلش صاحب صنعتند و چشمه هاي آبهاي گرم در نزديك شهر، بسيار است و به ناخوشيها، نافع است و پارچة عتابي و سقلاطون و اطلس و ساير بافتنيها را از تبريز به ساير ولايتها برند.

 و اكثر معاملة تبريز و اهل آذربايجان با مس مسكوك است.»

 به نظر ميرسد كه جغرافياي تاريخي شهر تبريز نيز مانند همه شهرها، در طي سالهاي متمادي با تغيير و تحوّلاتي روبرو شده و در هر دورهاي به شكلي درآمده است. مثلاً حفريات جديد اطراف «گوي مچيد» در سال 1378ش، ثابت ميكند كه از 1500ق.م، اطراف اين مسجد، محل تمدّن و سكونت انسانهاي باستاني بوده است.

در جريان كاوشهايي كه به توسط هيأت باستانشناسي انگليسي به رهبري چارلز بورني در قراتپه (يانيق تپه) واقع در 30 كيلومتري جنوبغربي تبريز صورت گرفته، به خانههاي دايرهاي شكلي كه از آجر خام و چينه ساخته شدهاند و به اواخر هزارة 3 و اوايل هزارة 2 ق.م (اواخر دورة عصر سنگ مس و اوايل دوران مفرغ) تعلّق دارند، برخورد شده است. به هر روي، قديميترين سند داير بر وجود تبريز كتيبة سارگن دوّم متعلّق به اواخر سدة هشتم ق.م است.

 به احتمال قوي شهر در جريان حملة نيروهاي ويرانگر آشور منهدم ميگردد و تا قرنهاي سوّم و چهارم بعد از ميلاد، نام و نشاني از آن در ميان نيست تا آن كه مورّخان ارمني از شهري تاورژ نام سخن ميگويند و قرايني داير به وجود شهري در جايگاه تبريز در دوران ساساني به دست ميآيد. سپس به هر علّت، شهر باز راه زوال ميپيمايد.

 چنان كه در اواخر دوران ساساني و در جريان يورش و فتوحات تازيان و تا نيمة اوّل قرن دوم هجري نامي از آن نميرود و وقتي نخستين بار، و اين بار به نام تبريز پديدار ميگردد، ابتدا قلعهاي بيش نبوده، قلعهاي كه بعدها تبديل به شهري بزرگ ميگردد.

 شهري كه در طي عمر دراز دوازده سيزده سدهاي اخير خود ناميترين شهر آذربايجان و غالباً مركز اين سرزمين و پايتخت چندين سلسلة قدرتمند بوده است و گاهي نيز در نتيجة پيشامدهاي سوء طبيعي و يا تاريخي گرفتار فترت شده، رونق و جمعيّت از دست ميداده و تبديل به نيمه ويرانهاي ميشده است.

شايد هيچ شهري از شهرهاي ايران در بلازدگي و آسيب ديدگي، به پاي اين شهر باستاني نرسد.

زمين لرزههاي بنياد برانداز، سيلهاي ويرانگر، وباي كشتاركن از يك سو و تاراجها و خشكساليها و جنگهاي سخت و شهربنديهاي دشمنان از سوي ديگر، همواره مردم رنجبر و كوشاي اين شهر را، دچار گزند و رنج و اندوه فراوان ساخته و پيشامدهاي ناگوار پي در پي، هيچگاه نگذاشته، آبي خوش از گلوي مردم اين شهر پايين برود.

ليك با اين همه پيشامدهاي ناگوار و گزنده و اندوه انگيز، اين شهر قهرمان، هر بار از زير ويرانهها و خاكسترهاي شهر پيشين  همچون سمندري، زندهتر و سرافرازانهتر، قد برافراشته، زندگي از سر گرفته، و هيچگاه زبون پيشامدها و بازيهاي روزگار نگرديده است.

 قدمت و تاريخ تبريز، مباحث زيادي را بين مورّخين و محقّقين برانگيخته است كه شايد مهمترين نمود عيني اين مباحث، بحث در مورد وجه تسمية تبريز باشد. در نوشتههاي تاريخ نگاران روس و باختر در مورد نام و قدمت اين شهر، اختلاف فاحشي ديده ميشود. نام شهر تبريز در نوشتههاي مورّخين و سيّاحان تا كنون تاماركيس، تارماكيزا، تاواراكيس، تاورژ، تاورش، تاوريز، توريس، توريز، دبريز، تبريز، تربيز، تيوريس و ... ناميده شده و طي ساليان متمادي اين اسامي مورد پژوهش قرار گرفته است.

 از جمله مشهورترين مورّخين و پژوهشگران تاريخ آذربايجان، سيد احمد كسروي تبريزي ميباشد كه شايد شجاعترين نظر را در مورد وجه تسمية اين شهر داده است. وي كه دربارة نامهاي شهرها و ديههاي ايران تحقيق ميكرده، دربارة نام تبريز كه زادگاه خودش بوده، به نتيجهاي رضايتبخش نرسيده و اعتراف ميكند كه آن چه دربارة تبريز در كتابها نوشتهاند و بر زبانها ميگويند، همه عاميانه و نادرست است و من با همة جستجوهايي كه به كار بردم، به معني آن نرسيدم و بهتر ديدم به حال خود گذارم.

 در زير به برخي از اين نوشتهها اشاره ميشود:

گروهي قدمت اين شهر را به زمان حكمراني هارونالرشيد نسبت ميدهند و عدّهاي بناي اوليّة آنرا به خسرو پادشاه ارمنستان كه معاصر اردوان چهارم از پادشاهان دودمان اشكاني است نسبت ميدهند و نوشتهاند كه ايالت آتروپاتن (آذربايجان) متّصل به ارمنستان، شهري به نام داورژ بنا گذاشته شده است و اين كلمه به مرور زمان به تاورژ و تاوريژ تغيير يافته بر اثر اختلاط كلمات تازي و پارسي ژ به ز تبديل گشته و بالاخره داوريژ، داوريز، تاوريز، توريژ و تبريز تغيير يافته است.

 كسروي در رد اين قبيل ادّعاها، چنين مينويسد: «نامهاي آباديها بيشترشان از زمانهاي بسيار باستاني بازمانده و ديگرگونيهاي بسيار در آنها پديد آمده. اين است معنايي به آنها از روي زبانهاي امروزي نتوان داد.

 اين كار كه رواج ميدارد بسيار غلط است. مثلاً دربارة «تبريز» فارسي زبانان آن را «ريزندة تب» معني ميكنند.

در كتابهاي ارمني چون «داوريژ» نوشته ميشود و آنرا «داوريژ» (آن كينهجويي) ميپندارند كه هر دو غلط است. غلطتر از اينها آنكه از اين راه تاريخ ميسازند. مثلاً دربارة تبريز چون چشمهاي در آن شهر به نام «قنات زبيده» روان است اين را با آن معنايي كه به نام شهر دادهاند در هم آميخته چنين ميگويند «زبيده، زن هارونالرشيد، چون تب ميداشت به تبريز آمد و در اينجا تبش بريد. اين بود آنجا را آباد گردانيد و نامش را تبريز گذاشت.» در حالي كه تبريز بسيار باستاني تر از زمان هارون بوده.»

محمد جواد مشكور نيز قدمت اين شهر را به پيش از مهاجرت آرياييها ذكر ميكند: «بهر حال بنظر ميرسد كه «تبريز» نامي بسيار قديمي و مربوط به پيش از آمدن آرياييها به ايران بوده و شايد بين نامهاي تبريز و بتليس (بدليس) و تفليس (در گرجي تيليس) كه، تا حدي سه شهر نزديك بيكديگرند در اصل لغت ارتباطي وجود داشته باشد.»

 در باب مباحث مربوط به وجه تسمية تبريز، دربارة واژة تاماركيس نيز بايد تأمّل و بحث شود چرا كه اين نام شايد بتواند بخشي از نقاط تاريك تاريخ پيدايش تبريز را روشن سازد. در زمان سارگون با استفاده از هرج و مرج داخلي ناشي از مرگ ايرانزو، فرمانرواي ماننا، در سال 714 ق.م از طريق همين سرزمين به اورارتو لشكركشي كرده و در سر راه خود از محلي كه تبريز در آن بنا گرديده، گذشته و دژهاي آن جا را به تصرّف درآورده و با خاك يكسان كرده است. وصف يكي از دژهاي اين ناحيه كه به نظر دياكونوف در جايگاه تبريز قرار داشته، در كتيبه از اين قرار است:

 «تارماكيس داراي استحكامات مهم بود. سدهاي ساخته شده در اين جا محكم بود. همين سدها را خندقهاي ژرفي احاطه كرده بود. نيروهاي احتياطي قشون هاي دولت در اين جا مستقر بودند ... من اين محال را به تصرف درآوردم ... سي دهكدة اطراف همين قلعه را نيز طعمة آتش كردم ...» «بسياري از باستانشناسان و تاريخنويسان، از جمله دانژن (خوانندة كتيبة سارگن)، دياكونوف و مينورسكي بر آنند كه جاي دژِ «تارويي - تارمكيس»، تبريز كنوني است» و تبريز معرب و تغيير يافته تارمكيس، تاماركيس ميباشد.

چنانكه پيشتر نيز ذكر شد كهن شهر تبريز، به عنوان يكي از شهرهاي مهم ايران در اكثر وقايع تاريخي نقشي ممتاز داشته است. در دورة حكومت رواديان، تبريز پايتخت آذربايجان بود.

 در جريان يورش مغولان به سال 616ه.ق اهالي اين شهر موفّق شدند با دادن هدايايي، از هجوم آنها به شهر و ويراني آن جلوگيري كنند.

پس از حملة مغولان به ايران، براي اوّلين بار، شهر تبريز به دستور آباقاخان (680-663 ق) پايتخت رسمي ايلخانان شد. سلطان محمود غازانخان معروفترين شاه مغول، در 694 ق، تبريز را مقرّ حكومتش قرار داد و آن را به منتهاي درجه عظمت و بزرگي و آباداني رسانيد. پس از ايلخانان در عصر جلايريان و تركمانان آق قويونلو و قرا قويونلو، تبريز پايتخت ايران بود.

در سال 906ق، شاه اسماعيل صفوي، تبريز را پايتخت ايران كرد. در آغاز حكومت قاجار به خصوص زمان فتحعلي شاه، تبريز پايتخت دوّم ايران شد و محل استقرار عباس ميرزا نايبالسلطنه گرديد. تمام وليعهدهاي خاندان قاجار در مقام حكومت آذربايجان، دوران وليعهدي خود را در اين شهر سپري كردند و تبريز لقب دارالسلطنه را به خود گرفت.

در يك صد سال اخير نيز جرقههاي مهمترين رويدادها و انقلابهاي ايران از جمله انقلاب مشروطه، جنبش آزاديستان، قيام 29 بهمن 56 مردم تبريز، همواره از اين شهر زده شد و وقوع اين همه رويداد هاي مهم تاريخي بر اهميّت تبريز در طول قرون و اعصار متمادي تاريخ دلالت دارد. تبريز كه به عنوان يكي از شهرهاي مهم، همواره مورد توجّه حكّام و سلاطين وقت بود از نظر آثار تاريخي نيز جزو يكي از شهرهاي غني ميباشد. درست است كه اكثر اين آثار كم نظير و ارزنده در اثر قهر طبيعت از بين رفتهاند ولي آثار بجاي مانده از قبيل مسجد ارك عليشاه، قلعة رشيديه، گؤي مچيد، مسجد جامع، مسجد سيد حمزه، بقعة عينالي، ائل گؤلي، بازار تاريخي تبريز، ساختمان شهرداري و مجموعة مقبره الشعراي تبريز نشانگر ذوق و هنر معماران، هنرمندان و استادكاراني است كه در خلق اين آثار مهم تاريخي نهايت ذوق و ابتكار را نشان دادهاند.

 گذشته از غناي تاريخي شهر تبريز، اين شهر همواره به عنوان يكي از قطبهاي كشاورزي كشور مطرح بوده است. تبريز به لحاظ واقع شدن در درّهاي حاصلخيز و نزديكي به كوههاي سهند از قديم به پرورش و توليد انواع درختان ميوه سردسيري مناسب بوده است. همچنين وجود چندين رشته رودخانه فصلي از قبيل آجي چاي، سنيخ چاي، ميدان چاي و ... و صدها رشته و قنوات و چاههاي عميق و نيمه عميق كه در منطقه وجود دارد امكان پرورش انواع درختان ميوه سردسيري را فراهم آورده است. مرغوبيت محصولات كشاورزي كه همواره مورد تأييد سيّاحان و مورّخان بوده، دليلي بر رونق كشاورزي در اين منطقه ميباشد.

 حمدالله مستوفي ضمن ديدار از اين شهر، تبريز را چنين توصيف ميكند:

 «شهر تبريز باغستان بسيار دارد و آب مهران رود كه از كوه سهند ميآيد و نهصد و چند كاريز كه ارباب ثروت اخراج كردهاند در آن باغات صرف ميشود و هنوز كافي نيست ... هواي تبريز بسردي مايل است و آبش گوارنده و آب رودش بهتر از كاريز و كاريز بهتر از چاه بود ... ارتفاعاتش غله و ساير حبوب و بقول بغايت نيكو ميآيد و ميوههايش در غايت خوبي و بسياري و ارزاني بود بتخصيص امرود تخم خلف و پيغمبري و سيب سلطاني و زردآلوي حلواني و تخم احمد و انگور خرده رازقي و ملكي و طبرزرد و خربزة مجدالديني و ياقوتي و ملكي و آلوي زرد مثل آنجا ديگر نيست ...»

 علاوه بر كشاورزي، دامداري نيز در اين شهرستان از پتانسيل بالايي برخوردار است و از مهمترين فرآوردههاي دامي اين منطقه پشم، گوشت و فرآوردههاي لبني، چرم ميباشد. بطوريكه تبريز در زمينة تهية چرم فعّاليّتهاي چشمگيري داشت و كارخانهها و كارگاههاي متعدّدي در زمينة تهية چرم داشته و محصولات بصورت مختلف به نقاط مختلف كشور و خارج كشور صادر ميگردد.

 گذشته از فعّاليّتهاي كشاورزي و دامداري در اين شهرستان، تبريز به عنوان يك شهر صنعتي محسوب شده و به عنوان يك مركز تجاري و مبادلاتي عمل كرده است. گستردگي صنعت در اين شهر سيماي واقعي يك شهر صنعتي را به تصوير ميكشد و وجود كارخانجات عظيم صنعتي همچون تراكتورسازي، ماشين سازي، سيمان صوفيان، چرخشگر، بنيان ديزل، ايدم، موتوژن و... خود گواهي بر اهمّيّت شهر صنعتي ـ تجاري تبريز ميباشد.

نسب و شرح حال امامزاده سيد ابراهيم:

طباطبايي صاحب تاريخ اولاد الاطهار دربارة اين امامزاده مينويسد:

 «از آن جمله سيّد جليل واجبالتعظيم و امامزادة لازمالتكريم جناب شهزاده سيد ابراهيم بن حسين بن حضرت امام همام زينالعابدين ـ عليه السلام ـ است»

 مرحوم محمد كاظم بن محمد تبريزي در منظرالاوليا نيز دربارة نسب سيد ابراهيم مينويسد: « ... پس اين بزرگوار يكي از امامزادگان با واسطه است.

 اگر بر عكس اين بود اعني بيواسطه ميشد ائمهاي كه بعد از موسي بن جعفر ـ عليهالسلام ـ آمده بودند بايست نشان ميدادند. از قراري كه آقا ميرزا صادق بن آقا مير فتاح ـ عليـهالرحمهـ تقرير ميكرد ميفرمود كه در نزد ما نسبنامهاي است كه به فاصلة چهار پنج واسطه به موسي بن جعفر ـ عليهالسلام ـ منتهي ميشود.»

قدمت و مشخصات بناي امامزاده:

تاريخ قدمت بنا به دورة قاجاريّه ميرسد. بنا پلاني مستطيلي شكل به ابعاد 77/12×57/9 متر دارد. دو ورودي بنا در ضلع شرقي پلان تعبيه شدهاند. يكي از وروديها از طريق دهليزي به فضايي با پوشش گنبدي ميرسد كه مقبره در اين قسمت واقع شده است و ورودي ديگر از طريق يك پيش ورودي به گنبد خانة اصلي واقع در ضلع جنوبي پلان ميرسد. مصالح عمدة بكار رفته در بنا سنگ و آجر و تزئينات بنا شامل كار بنديهاي نماي داخلي در پوششهاي گنبدي است. نماي خارجي فاقد تزئينات خاص بوده و تزئينات آن محدود به طاقنماهاي آجري با قوس پنج اُ هفت ميباشد.

 ويژگي بارز اين اثر به عنوان نمونة بناهاي آرامگاهي منطقه، در پوشش گنبدي فضاهاي داخلي و كاربنديهاي اين پوششها و نماهاي آجري خارجي است. همچنين اين بنا به سنگ بسم الله آن شهرت دارد كه مستقلاً در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است. بناي بقعة سيد ابراهيم به شماره 16438 در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است.

 

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر: