پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳ - November 21 2024
کد خبر: ۲۳۴۳
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۸
عجب شیر ما - خانه 'ستارخان سردار ملی' در محله تاریخی 'امیرخیزی' (امیره قیز) تبریز از جمله بناهای تاریخی ثبت شده در فهرست آثار ملی کشورمان است که به مانند مالک آن، تاریخ پرفراز و نشیبی داشته است.
احتمالا شما نیز جزء صدها و بلکه هزاران نفری باشید که هر روز از نقاط مختلف خیابان های شمس تبریزی و فلسطین پای پیاده یا سواره عبور می کنید اما تا به حال متوجه وجود خانه ستارخان، سردار ملی ایرانیان در انقلاب مشروطه، در یکی از کوچه های آنجا نشده اید.
بله سخن از ستارخان است؛ سردار آزادیخواهی که بزرگ ترین وجه ممیزه اش در مبارزات مشروطه ١١٠ سال قبل، مقید بودنش به شرع مقدس و باور قلبی به آرمان های مردم به رهبری علمای وقت و مجتهدین نجف اشرف بود.
در تبیین بزرگی و آزادگی ستارخان سردار ملی همین بس که وقتی کنسول روسیه تزاری از او خواست تحت الحمایه روس ها برود، پاسخ داد که 'من می خواهم هفتاد مملکت زیر بیرق امام علی (ع) برود'.
ستارخان در عمل به این باور در شرایطی که همه بزرگان و گردان آزادی از ترس لشکر خون آشام تزار، بیرق سفید بر فراز ساختمان های خود زده بودند و هیچ جنبده ای در آذربایجان در ید قدرت روس ها بدون اجازه و اشاره آنها نمی توانست کوچک ترین حرکتی کند، تفنگ برداشت و پرچم های ننگ و تسلیم را فرود آورد.
این پیش درآمد، بهانه ای برای توصیف خانه اَی آجری با معماری ساده و دلنشین در محله قدیمی امیرخیز (امیره قیز در اصطلاح محلی) تبریز است.
ظهر یکی از روزهای سرد و برفی اوایل دی ماه است؛ همراه با فریدون بابایی اقدم و ایرج شهین باهر، دو عضو شورای شهر تبریز از خانه ستارخان بازدید می کنیم.
گر چه من خودم بزرگ شده آن محلات هستم، اما تا آن روز موفق به دیدن این بنای تاریخی منتسب به سردار ملی نشده بودم.
خانه تاریخی ستارخان در محله امیرخیزی تبریز، هر چند فضای فیزیکی کوچکی دارد، اما روح آزادگی و بزرگی سردار ملی در آن موج می زند.
کوچه محل قرار گرفتن خانه ستارخان که در اقدامی پسندیده از سوی متولیان فرهنگی و مدیریت شهری به نام 'کوی ستارخان' نامگذاری شده است، از یک سو به چهار راه منجم و از سوی دیگر به خیابان شمسی تبریز راه دارد.
البته عرض دیوار بیرونی آجری و سرخ رنگ خانه سردار ملی اندک است و به همین دلیل در بدون ورود به کوچه، یافتن این مکان تاریخی به یادگار مانده از جنگ های 11 ماهه تبریزیان با استبداد محمدعلیشاهی کار دشواری است.
در هر حال پس از پرس و جو از همسایگان، خانه ستارخان را پیدا می کنیم و همراه با دو عضو شورای شهر تبریز از هشتی کوچکی که تندیس افتتاح موزه بر دیواره آن خودنمایی می کند، وارد حیاط پر از برف ساختمان می شویم.
نمای بیرونی خانه سردار ملی به تابلوی برنجی منقش به 'خانه ستارخان سردار ملی' و چراغ طرح قدیمی افراشته بر بالای در مزین است و خانه در نگاه اول ، یک طبقه با نیم طبقه ای سوار بر آن به نظر می رسد.
در کناره های درب چوبی ورودی ساختمان نیز جای خالی دو پنجره مانند به چشم می خورد که آجرهای به هم گره خورده آن را پر کرده اند؛ ضمن اینکه درب چوبی خانه سردار ملی دیگر کوبه ندارد.
البته بنای فعلی خانه ستارخان مربوط به دوره پهلوی است و در تبریز، خیابان شمس تبریزی، کوی امیرخیز، کوچه ستارخان غربی، کاشی ۲۱ واقع شده و در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۱۹۷۴۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
آجر کاری های اجرا شده در نمای شمالی بنا از ویژگی های خاص معماری آن است؛ البته بنای اصلی، متعلق به دوره ی قاجار، خانه ای با حیاط های اندرونی و بیرونی و همه فضا های مطبخ، اصطبل و... بوده است که با گلوله های توپ جنگی لشکر تزار روس که از دست سردار ملی جان به لب شده بود، به هنگام ورود سپاهیان اشغالگر تزار به تبریز در سال 1289 شمسی ویران شده است.
نکته جالب توجه اینکه خانه سردار ملی ایرانیان در انقلاب مشروطه نیز مانند خود وی گمنام است و در صفحات فضای مجازی که آغاز و پایانش ناپیداست و در مورد هر چیزی از 'شیر مرغ' گرفته تا 'جان آدمیزاد' می توان مطلب در آن یافت، بیش از چند پاراگراف جسته و گریخته در باب خانه ستارخان دیده نمی شود.
البته بنای فعلی 'خانه ستارخان سردار ملی' بیشتر از اینکه ارزش معماری داشته باشد، به دلیل تعلق به سردار ملی (دوره مشروطه) حائز اهمیت خاص است.
حیاط خانه ستارخان در روزی که ما از آن بازدید کردیم، آکنده از برف بود؛ البته ناگفته نماند که خانه در زمان حاضر در اختیار بنیاد حقوق بشر اسلامی شعبه شمال غرب است.
زوارهای چوبی رنگ و رو رفته پنجره های چوبی ساختمان با سوز زمستان همراهی و برف در حیاط خانه ترکتازی می کند.
بر دیوارهای درونی حیاط خانه ستارخان، طرح برجسته های برنجی از صحنه های دلاوری و مبارزه سردار ملی و یارانش در جنگ های مشروطه در قامتی بلند و برافراشته به شکلی هنرمندانه نصب شده است که چشم بینندگان را نوازش می دهد.
وارد حیاط خانه که می شود، انگار روح سردار ملی با تصاویر نقش برجسته هم آوایی می کند؛ ناخواسته غرق در خاطرات 110 سال پیش می شوی و سوار بر اسب خیال پا به میدان های مبارزه نهضت مشروطه می گذاری.
در عالم خیال، ستارخان را می بینی که با آن قیافه جدی و مردانه اش، خسته از یک روز پر جنگ و جدال بر صندلی تکیه داده و قلیان چاق می کند؛ سران مجاهدان بر دورش حلقه می زنند و سردار ملی در دو جبهه جنگ و سیاست، تبریز طوفان زده را با حمایت 'انجمن'، در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح داخلی و خارجی مدیریت می کند.
صدای و توپ و تفنگ است که در گوشم می پیچد؛ جنگ سه روزه مجاهدان جان بر کف با سربازان تزار اشغالگر در کوچه پس کوچه های تنگ و دراز تبریز در هزار توی خانه باغ های گلی چند هزار متری نیز افتخاری بر تارک تاریخ معاصر ایران زمین است.
امیرحشمت نیساری و یارانش را می بینی که بی محابا و با علم به اینکه جزای مبارزه شان با تزار مسلح به سلاح های آتشین و مدرن و غداره بندرهای داخلی اش، چیزی جز جان دادن بر سر چوبه های دار نیست، تفنگ به روی دشمن خالی می کنند و از جنگ تن به تن در پیرامون ارک علیشاه و پیرامون باغشمال عقب نمی نشینند.
در گوشه ای دیگر صحنه ای از چوبه های دار میدان مشق (ضلع شمال شرقی میدان دانشسرای امروزی تبریز) در جلوی چشمانت رژه می رود که ثقه الاسلام، پسران 14 و 16 ساله علی مسیو و چند تن بی گناه دیگر در عاشورای 1330 قمری به جرم دفاع از دین و وطن، حلاج وار و چشم به سپهر آبی و آفتابی تبریز، ندای 'زنده باد وطن' سر می دهند.
و اینها همه از شجاعت و دلاوری جوانمردی از جرگه عیاران به نام 'ستارخان سردار ملی' نشات می گیرد که پایش با حلیه و نیرنگ روسوفیل ها و انگلوفیل های وابسته به تهران کشانده شده است تا میوه چینان انقلاب مشروطه در پارک اتابک تیر به پایش زنند و در بستر مرگش اندازند تا ملت مسلمان ایران از سردار مقید به دین و وطن محروم بماند.
اینجا خانه ستارخان است؛ بنایی منتسب به سردار ملی ایرانیان که به هنگام عزیمت به تهران، مردم دسته به دسته در دروازه قزوین به استقبال خود و یاران مجاهدش آمدند و آن صحنه ها امروز برگ های درخشان تاریخ معاصر مام میهن است.
گفته می شود خانه فعلی ستارخان تنها بخش اندرونی بنای اصلی است و اهالی محله 'امیره قیز' بر این باورند که تمام زمین های کوچه ستارخان غربی در تملک سردار ملی بوده است.
البته فراموش نمی کنم که ملک پشت بیمارستان چشم علوی تبریز تا همین چند سال قبل، باغ بزرگی به نام 'باغ ستارخان' بود و حدود یک دهه قبل به بیمارستان ملحق شد.
اتاق های خانه ستارخان، معماری ساده ای دارند، اما آنچه این بنا را از نظر تاریخی اهمیتی مضاعف می بخشد، وجود دالانی مرتفع و کم عرض در زیرزمین است که گفته می شود در زمان جنگ های 11 ماهه تبریز 'راه اسب رو' بوده و به رودخانه 'میدان چایی' که از وسط تبریزمی گذرد، منتهی می شد.
در واقع این راه مخفی با سقف ضربی آجری حدود 300 متر طول داشته و کندن آن در 110 سال قبل خود حکایتی جالب و مهر تاییدی بر رشادت ها و از خودگذشتگی های سردار ملی و یارانش در جبهه های مختلف بوده است.
البته خانه ستارخان تا سال 1389 کاربری موزه داشته و هنوز نیز می توان باقیمانده تصویرهای قاب گرفته شده از سران و بزرگان مشروطه تبریز را بر دیوار اتاق های آن مشاهده کرد.
بازدید از خانه ستارخان نیم ساعتی به طول می انجامد؛ از خانه که بیرون می آیم همچنان غرق در خیالات انقلاب مشروطه و 'سردار و سالار ملی' اش هستم.
پایم می رود و دلم همراهی نمی کند، انگار دلم در خانه سردار ملی و دالان دراز و نیمه تاریک 'اسب رو' آن جا مانده است؛ با خودم به غربت ستارخان و گمنامی خانه اش در قلب یک محله تاریخی در تبریز می اندیشم.
باشد که زعمای قوم و بزرگان شهر گامی در راستای زدودن غبار فراموشی از چهره قهرمان دین و وطن بردارند و طرحی نو برای احیای کاربری موزه خانه 'سردار ملی' دراندازند، به ویژه اینکه دو قطعه زمین پشت خانه در تملک شهرداری تبریز است.
گزارش از: محمد عزیزی راد
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر: