مردم شهرستان عجبشير براي برون رفت از مدار عقب ماندگي چه انتظاراتي کــه نمــــيکشـند. اما علي رغم اين انتظارات هنوز در زمره شهرستانهاي عقب مانده و توسعه نيافته به حساب ميآيد. دريغ که امروز فاصله آن نسبت به ساير شهرستانهاي همجوار و فرامنطقهاي بيشتر و بيشتر ميگردد. اين مردم متدين و مهربان هنوز هم چشم انتظار افق 20 ساله 1404 لحظه شماري ميکنند. چون وعدهاي بود که مسئولان وقت حدود ده سال پيش دادهاند و رفتهاند و از آن تاريخ ده سال گذشته، ولي از توسعه و پيشرفت در شهرستان نه تنها خبري نيست بلکه عقبگرد هم داشتهايم. امروز چه کردهايم؟
مردم شهرستان عجبشير براي برون رفت از مدار عقب ماندگي چه انتظاراتي کــه نمــــيکشـند. اما علي رغم اين انتظارات هنوز در زمره شهرستانهاي عقب مانده و توسعه نيافته به حساب ميآيد. دريغ که امروز فاصله آن نسبت به ساير شهرستانهاي همجوار و فرامنطقهاي بيشتر و بيشتر ميگردد. اين مردم متدين و مهربان هنوز هم چشم انتظار افق 20 ساله 1404 لحظه شماري ميکنند. چون وعدهاي بود که مسئولان وقت حدود ده سال پيش دادهاند و رفتهاند و از آن تاريخ ده سال گذشته، ولي از توسعه و پيشرفت در شهرستان نه تنها خبري نيست بلکه عقبگرد هم داشتهايم. امروز چه کردهايم؟ طبق هدف گذاريهاي سند چشمانداز بيست ساله شهرستان ما بايد از همه نظر پيشرفت چشمگيري در توسعه داشته باشد چه از لحاظ اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و امنيتي، چه از لحاظ عمراني و آباداني. ولي کو؟ در کجاي اين مسير چشمانداز ايستادهايم؟ و اکنون که نيمه راه پيموده شده. در شهرستان ما در رابطه با توسعه پايداري چه اقداماتي موثر و چشمگير انجام شده؟!! و اگر وضع چنين باشد که هست انتظارات دور و دراز بيفايده خواهد بود. يعني در واقع شهرستان ما در مدار بسيار دورتر از بحث توسعه قرار خواهد گرفت. اين يعني ما نتوانستهايم براي رسيدن به آرمانشهر خود برنامه مشخصي را طراحي کنيم. يعني مسير توسعه در شهرستان عجبشير يک مسير بلاتکليفي است و اين بلاتکليفي باعث ميشود مسير ما در توسعه نسبت به ساير شهرستانها فاصله زيادي داشته باشد. پس به نظر ميرسد يک عزم ملي لازم است تا تکليفمان را با خودمان روشن کند. اين همه بيحوصلگي و خمودي بس است دل غريبهها به حالمان نميسوزد خود بايد چارهاي بيانديشيم. چون براي توسعه شهرستان بايد نهادهاي جامعه مدني از قبيل سمنها، NGO ها و کانونهاي اشتغالزايي فعال در شهرستان شکل بگيرند و در چارچوب قانون مدّون کشور عزيزمان جهت رفع موانع موجود تلاش شود. و در عين حال به دنبال قهرمان و قهرمانسازي نباشيم و بدانيم و باور داشته باشيم اگر از قانون و قانونمداري فاصله بگيريم و از آن غافل باشيم بجايي نخواهيم رسيد. قبول کنيم وقتي قانون حاکم شد ديگر مهم نيست که چه کسي يا کساني در رأس مسئوليت يا مديريت شهرستان قرار دارد که دلش بسوزد يا نسوزد فرق نميکند، بومي باشد يا غيربومي اشکالي نخواهد داشت چون برنامه توسعه هرچند آهسته ولي به روي ريلهاي قانوني خود حرکت خواهند کرد بنابراين مهمترين گامي که براي پيشرفت توسعه بايد برداشته شود نهادينه کردن قانون و پايبندي به آن به تمام معنا در همه مسير است. وقتي قانون حاکم شد و احترام به حقوق ديگران در چارچوب همان قانون به طور کامل و جدي مراعات شد آنوقت اميد رسيدن به چشم انداز توسعه ميسر خواهد شد والا با تشکيل جلسات مکرر و راه اندازي سمينارها و کنفرانسها و همايشها و ايراد سخنرانيهاي داغ و احساساتي، مشکلي حل نخواهد شد. چون چندين سال است که اين برنامهها را از سوي مسئولين وقت ديدهايم و شنيدهايم و خروجي آن مصوبات را نگذاشتهايم از در آن جلسات خارج شود. چه بسا هستند بزرگواراني از مسئولين و شوراهاي اسلامي و عاشقان پيشرفت شهرستان در نهادها و ارگانهاي مطبوعاتي و خبررساني در حيطه وظيفه و اختيارات خود براي توسعه شهرستان تلاش دارند اما کافي نيست و به مصداق با يک گل بهار نميشود. کار به جايي نخواهند برد و از اين درخت نيمه خشکيده توسعه ثمري نخواهد شد. و معلوم هم نيست که اين گره کور کي باز خواهد شد. خود گناهکاريم. از اين شکايت ميکنيم. غافل از خود، ديگري را هم قضاوت ميکنيم. بعضاً همه تقصيرها را به گردن مسئولان مياندازيم اين منصفانه نيست. بايد عادلانه قضاوت کرد چون خود مردم هم در اين عقب ماندگي شهرستان بيتاثير نيستند و اين را بايد به جدّ قبول کنيم. از قديم گفتهاند: بيتفاوتي هر شهروند به مسائل و مشکلات شهر خود خياتني است نابخشودني و گناهي است بس بزرگ. پس همه مسئوليم و نبايد گناهها را به گردن اين و آن بيندازيم. و مردم هم تا از مسائل و مشکلات شهر و ديار خود آگاهي نيافتند نبايد انتظاري بيش از اين داشت. مرحوم اميرکبير آن مرد بزرگ تاريخ کشورمان موضوعي را بيان فرمودهاند که پس از گذشت قريب به دو قرن، به حال و روز امروز ما صدق ميکند که فرموده: من فکر ميکردم براي توسعه و پيشرفت کشورم به وزير فهيم و آگاه نياز دارد ديدم اشتباه بوده. فکر کردم حتماً مملکت به يک شاه فهيم و آگاه و عادل نياز دارد باز ديدم نه اشتباه است. امروز فهميدم که مملکت به مردم فهيم و آگاه نياز دارد تا مشکلات يک جامعه رفع شود. خدايش بيامرزد که جوهره کلام را بيان فرموده، تا مردم آگاه نشدند و آستينهاي همت را بالا نزدند ديوار توسعه تا ثريا کج خواهد رفت و چارهاي هم نخواهد داشت مگر از درگاه خدا بخواهيم که دلهايمان را يکي و همتمان را بالا و کينهها و خودخواهيها و قهرمان بازيها را از ماها دور کند تا بتوانيم براي توسعه و آباداني شهر و ديارمان کوشا باشيم چون به مصداق آيه شريفه «يَد اللهُ مَعَ الجَماعِه» خدا يار و ياور خواهد بود. ان شاء الله.