فضای شهری بستری است که فعالیتها و رفتارهای انسانی در آن شکل میگیرد و روابط اجتماعی و فرهنگی انسانها با یکدیگر در این عرصه اتفاق میافتد. انجام فعالیت های گوناگون که در این عرصهها اتفاق میافتد باید برای تمام گروهها فارغ از سن،جنس،نژاد و... فراهم گردد.
هرچند درک و تجربه گروه های مختلف در محیط متفاوت از یکدیگر است. اما امروزه همه براین باورند که این گروه اجتماعی بدلیل ضرورت ارتباط با سایر گروهها و برقراری تعاملات اجتماعی و حق حضور در فضاهای شهری بایستی سطحی از عدالت در طراحی و برنامه ریزی فضایی رعایت شود. هم چنین نباید از این امر غفلت نمود که زنان تنها کسانی هستند که نسبت به نیازهای خود در فضای شهری از آگاهی کامل برخوردارند. با بیان مسائل بیان شده این مقاله در ضمن بررسی عوامل محدودکننده زنان در فضاهای شهری،ضرورت و علت حضور زنان در فضاهای شهری از منظر حقوق شهروندی در جامعه مدنی را نیز مورد بررسی قرار میدهد.
فضاهای بازشهری بستر ارتباطات و تعاملات اجنماعی شهروندان میباشد. حضور مثبت افراد در فضاهای بازشهری سطح تعاملات اجتماعی و حس تعاون و شهروندی را ارتقا میدهد. از دلایل اهمیت چنین فضاهایی، امکان برقراری روابط و برخوردهای اجتماعی، جلوگیری از بروز مشکلات روانی،افسردگی،تقویت اعتماد به نفس و ... ذکر شده است. بدیهی است لذت از حضور در فضاهای شهری و برقراری روابط اجتماعی حق تمام شهروندان است، بنابراین زنان نیز باید از حضور در فضا لذت ببرند. براساس مفهوم شهروندی کثرت گرا یکی از مهم ترین نیاز انسانها در فضاهای شهری، نیاز به برقراری ارتباط در فضاهای شهری است.
بنابراین زنان نیز باید به این نیاز خود پاسخگویند. فارغ از مسائل بیان شده،نباید فراموش نمود که زنان به عنوان یک شهروند کامل همانند مردان باید از حقوق شهروندی بهرهمند شوند. بدیهی است حق حضور و ایجاد روابط اجتماعی،حق مسلم زنان است. زنان خواستار حقوق خود به عنوان موضوعی جنسیتی شده اند، زنان مدعی حمایت از فضاهای زندگی روزمره اند. آنها براین باورند که تجارب و نظرات آنها بوسیله تصمیم سازان، اقتصاددانان و ... مورد بی توجهی قرار گرفته است. به عبارتی زنان هنگامی که در فضای عمومی همراه مردان نیستند، نمیتوانند مدعی چنین حقوقی همانند مردان باشند. به عبارتی زنان بر ارتباط با مردم و سایرین بیشتر از انجام وظایف، تاکید دارند و برای آن ارزش قائل هستند .چنین تفاوت های جنسیتی در نگرشهای آنها از این نشات میگیرد که ارتباط زنان با جهان، نوعی از ارتباط و اتصال است در حالی که مردان بر جدایی تاکید دارند. نوع ارتباطات و نگرش های متفاوت زنان و مردان در محیط، بر فعالیت های نیز تاثیرگذار است. برای نمونه زنان کمتر از مردان برای فعالیت های اختیاری انجام دهند، اما زنان کمتر آزاد هستند. در یک نتیجه گیری با توجه به نحوه ارتباط مردان و زنان میتوان این طور بیان نمودکه: «مردان میتوانند خود را از محیط جدا نمایند و بنابراین میتوانند در محیطی که کس دیگری آن را ایجاد و نگهداری میکند زندگی کنند. چندین تفاوت کلیدی میان زنان و مردان، در جهت گیری آنها و مشمولیت آنها در محیط وجود دارد. چنین تفاوت هایی بر اساس مسائل اجتماعی و از طریق توسعه هویت شخصی زنان و مردان و بواسطه تقسیم کارهای سنگین بوجود آمده است. از همان زمان کودکی دختران مجاب میشوند تا نسبت به پسران کمتر فعالیتهای فیزیکی داشته باشند، بیشتر بترسند و کمتر کنجکاوی نمایند.
عوامل متعددی زنان را در فضاهای شهری محدود میکنند، عوامل کالبدی و طراحی فضاها و هنجارهای غالب اجتماعی و فرهنگی از این دست عوامل هستند. قلمروهای متفاوتی که برای زنان و مردان متصور میشد، و در عین حال ساخت شهرها که بوسیله مردان صورت میگرفت و بدین ترتیب نیازهای مرد متوسط را مورد توجه قرار میداد به خلق فضاهای جنسیتی منجر شد.« آن چه که کارپ، استن و یولز» ماهیت جنسی شده فضای شهری مینامند را میتوان در نحوه ی عمل فضای شهری برای محدود کردن تحرک پذیری زنان مشاهده کرد، که این محدودیت را به لحاظ فیزیکی با القا الگوهای حرکت و رفتار بر پایه ترس و دسترسی محدود شده اعمال میکند و به لحاظ اجتماعی با انگاره هایی درباره نقش زنان در جامعه شهری.
آزادی زنان در شهر به روش های متعددی محدود میشود، که موانعی را بر سر تحرک و جنب و جوش آنها در شهر پدید میآورد. محدودیت ساختاری حاصل از گسترش مناطق حومه شهری زنان را وادار میکند از مراکز فعالیت به دور بمانند و فرصت هایشان کاهش یابد، به ویژه به دلیل وابستگی شدیدی که زنان به وسایل حمل و نقل عمومی دارند. جداشدن خانه از کار، در فرآیند صنعتی شدن و به حومه راندن زندگی شهری هر روز بیشتر از پیش زنان را از تحرک اجتماعی و مکانی باز میدارد. حومه های برنامه ریزی شده و نوشهرهای قرن بیستم که خانوارهایی را که هر روز فزون تر میشود را در خود جای داده است، موانعی مکانی برای زنان پدید آورده است، مخصوصا زنان طبقه متوسط که بنا به فرض باید خانه دار باقی بمانند. به هر حال خدمت بزرگ به کیفیت زندگی شهری اغلب اوقات به درستی شناخته نشده است و از آنجا که به شکل کار مزد پرداختی نبوده است کاری نامشهود باقی مانده است. بدین ترتیب موارد متعددی به در قالب های فیزیکی، اجتماعی، روانی، مکانی و ... آزادی حرکت و حضور زنان در فضاهای شهری را محدود مینماید. یکی دیگر از عوامل محدود کننده زنان، دسترسی نامناسب در شهر، به فضاهای شهری است. زنان هم به عنوان خرید و فعالیت های اجباری و هم برای ملاقات های اجتماعی و فعالیت های داوطلبانه بیشترین استفاده کنندگان از مراکز شهریاند. با این حال عمده تاکید در طراحی این مناطق بر پارکینگ اتومبیل است تا وسایل نقلیه عمومی یا مراکز نگهداری از کودکان، زمین بازی و ... که برای زنان مسائل بزرگی هستند. در میان عوامل محدودکننده زنان برای حضور در فضای شهری، موارد دیگری مانند زمان محدود، هنجارهای اجتماعی، فرهنگی، ناامنی، استرس، تنش و ... نیز بر محدودیت های زنان تاثیرگذارند. عوامل محدود کننده ای مانند خطر و ترس، مهم ترین عناصر در تجربه زنان در فضای شهری هستند که استفاده زنان از فضای شهری را محدود مینمایند. هرچند مواردی هم وجود دارند که فضای شهری را به عنوان یک ضرورت، تنوع و یک عنصر رهایی بخش برای زنان و به عنوان پتانسیل یادآور میشوند.
ترس به عنوان عامل مهمی در عدم حضور زنان در فضاهای عمومی مطرح میشود. ترس از وقوع جرم و جنایت با هویت اجتماعی و جدایی اجتماعی همراه میشود. در حالی که جرم های عمومی کمتر متوجه زنان هستند، اما این واقعیت غیرقابل انکار است که زنان نسبت به مردان فرصت کمتری برای حضور در فضا دارند. این واقعیت به عنوان «تضاد ترس» مطرح میشود. به عبارتی آمار نشان میدهد که زمان کمتر قربانی جرم و جنایت هستند و زنان احساس خطر کمتری نسبت به مردان در رابطه با جنایتها دارند. عامل ترس و امنیت شبانه موضوع بسیار مهمی است که بر کاهش میزان حضور زنان نسبت به مردان در شب تاثیر میگذارد. به عبارتی نسبت به مردان به هنگام شب تغییر فاحشی دارد. زنان ممکن است از رفتن به مراکز شهری واهمه داشته باشند چراکه مردان و بخصوص مردم جوان این مناطق را به سلطه خود درآورده باشند. عدم حضور زنان در میادین و پارک های عمومی به دلیل این واقعیت و یا درک وجود جنایت، تهدید و یا رفتار پرخاشگرانه جنسی و یا به دلیل استفاده از پارک توسط زنان اغلب در ارتباط با فعالیت عادی مرتبط با نگهداری از کودکان و خانواده است. از طرف دیگر، بعضی از مطالعات نشان داده اند که تمرکز اصلی زنان در پارک های شهری و میادین شهری، بر روی فضاهایی با بیشترین تنوع استفاده کننده و استفاده است
توصیه های کلی برای کاهش عوامل محدود کننده میزان حضور زنان در فضاهای شهری
به نظر میرسد، در کنار معیارهای مطلوبیت محیطی و طراحی که فضاها را برای زنان پاسخگوتر مینماید، لازم است تا هنجارهای اجتماعی و فرهنگی که به نوعی بر کاهش حضور زنان در فضاهای شهری موثر هستند، مورد توجه قرار گیرد. مواردی زیر به عنوان هنجارهای اجتماعی و فرهنگی بر کاهش حضور زنان در فضاهای شهری تاثیرگذار هستند :
عواملی مانند: تعامل اجتماعی، طراحی و معماری فضا، امکان مشارکت در فضا، اجتماع پذیری فضا، امنیت و آزادی حرکت، هویت و داشتن خاطره جمعی، راحتی در فضا و وجود مناظر طبیعی، تنوع فضا، امنیت در فضا، استفاده و فعالیت، وجود نظارت اجتماعی و دسترسی و نفوذپذیری فضا بر مطلوبیت فضاهای شهری از دید زنان و بر افزایش حضور آنها در فضای شهری تاثیر گذار هستند.
عوامل فرهنگی اجتماعی، اقتصادی تاثیر بسیار زیادی برخواست زنان در اعاده حقوق و تبعیض های اعمال شده بر آنها دارند. به نظر میرسد بررسی سلسله مراتب نیازهای مازلو برای روشن تر شدن موضوع موثر باشد. در طبقه بندی نیازهای مازلو نیازهای فیزیولوژیکی، امنیت، تعلق، خودشکوفایی و زیبایی به ترتیب در سطوح پایین به بالای هرم نیازهای مازلو قرار دارند. بدین ترتیب در سطوح اولیه انسانها به دنبال پاسخگویی به نیازهای ابتدایی وسطوح پایین تر هرم نیازها هستند. مادامی که این نیازها تامین نگردد و مسئله غذا، مسکن و ... حل نشده بماند نیازهای سطوح بالای هرم در موضع توجه و تمرکز انسانها نخواهد بود.
راهکارهای افزایش مطلوبیت کالبدی-عملکردی فضاهای شهری:
عوامل کالبدی - عملکردی بر حضور زنان در فضای شهری تاثیرگذارند، بنابراین راهکارهای زیر جهت تحقق هریک از شاخصها ارائه میشود:
1. امنیت محیطی : تامین امنیت روزانه و شبانه شامل تامین نور کافی، تامین دید عابرین و تامین دسترسی مناسب به مراکز امن و ...
2. پاسخ دهندگی محیطی : تامین پاسخ دهندگی محیطی فضا به نیازهای زنان و گروه های تحت مراقبت آنها شامل در نظر گرفتن تاسیسات و تجهیزات لازم در برنامه ریزی فضاها، ایجاد فضای مناسب باز کودکان و نظارت مادران، تسهیل حرکت مادران و کودکان، طراحی محیط با کدهای جنسیتی، تفکیک حریم هاو ...
3. مطلوبیت محیطی: تامین مطلوبیت محیطی فضا برای حضور زنان شامل افزایش پاکیزگی محیطی، طراحی مناسب و توجه به ویژگی های زیبا شناختی و...
4. تاسیسات و تجهیزات شهری : تامین تاسیسات و تجهیزات لازم شامل احداث سرویس بهداشتی، انعطاف پذیری در تجهیزات و مبلمان شهری که به دلپذیری فضا منجر میشود، مکان یابی مبلمان مانند باجه تلفن که در تمرکز و ایجاد پاتوق های گروه های خاص تاثیرگذار است و حضور زنان را کاهش میدهد.
5. خدمات محله ای : برنامه ریزی مناسب خدمات محله ای که زمینه ساز حضور اختیاری و اجتماعی زنان در فضا میشود، شامل طراحی مناسب خدمات مورد نیاز زنان و گروه های تحت مراقبت آنها، توجه به نیاز گروه های مختلف زنان(شاغل، خانه دار) و برنامه ریزی کاربریها و امکانات مورد نیاز آنها برای نمونه توجه به ایجاد مراکز نگهداری کودکان و ...