عجب شیر پرس - حدود ده سال پيش اتفاق جالبي دراستان آذربايجان شرقي افتاد که امروزبهانه مصاحبه ام با کسي شد که در طراحي، هماهنگي، خلق و اجراي آن برنامه نقش محوري داشت، تابستان سال 92حدود 150نفر از هنرمندان و کارگردانان سرشناس سينما و تلويزيون کشوربا يک هواپيماي اختصاصي به تبريز آمدند، سناريوي برنامه طوري نوشته شده بود که اين عده پس از 5روز اقامت در اين شهر وبازديد از مکانهاي تاريخي و ديدني آذربايجان شرقي وديدار با بزرگان شهر واستان، ازجمله استاندار، شهردارو رئيس اتاق بازرگاني تبريزوديگران، دوباره به تهران برمي گشتند تا تصويردرست وشفاف تري به پايتخت نشينان از ظرفيت ها و امکانات آذربايجان شرقي در سطح ملي ارايه دهند.
اين حرکت خلاقانه وابتکاري سروصداي زيادي در سطح منطقه و حتي کشورايجاد کرد، تا جايي که رييس وقت صداوسيما قبل از سفر اين عده به شوخي گفته بود اگربراي اين هواپيما اتفاقي بيفتد، بايد صداوسيما وسينماها راتعطيل کنيم. مختارخوش پيمان، رئيس سابق سازمان بسيج رسانه استان آذربايجان شرقي ومديرکل سابق روابط عمومي و اموربين الملل منطقه آزاد تجاري، صنعتي ارس سالها درشبکه استاني سهند مسئوليت مديريت روابط عمومي و امورپارلماني داشته و چند سالي است ديگر آردش را بيخته والکش را آويخته وبازنشسته شده است، وقتي ازاو خواستم تجربياتش را در حوزه رسانه وفعاليت هاي فرهنگي با ما به اشتراک بگذارد، بي درنگ پذيرفت واجابت کرد، نه يکبار، دوبار وهربار بيش از دوساعت، چهره اش هميشه خندان است، يد طولايي درسخنوري دارد وبا شبکه گسترده اي از آدم هاي عادي و مشهور درارتباط، تلفنش مثل سابق دائما مشغول است، در حين مصاحبه هم چند بارمجبورشد گفتگو را قطع و با تلفن صحبت کند، دراين گفتگو هم تحليل هايش را از اوضاع فرهنگي ارايه داد، هم از تجربيات و آرزوهايش گفت و هم گريزي به آينده و بايدها ونبايدها در حوزه رسانه، روابط عمومي وفرهنگ زد. مثل انگورهاي روستاي گدکلو درشهرستان ملکان، جايي که در آنجا به دنيا آمده، حرفها ورفتارهايش شيرين است، دهه 60درمسابقات دانش آموزي کشوردرسطح ملي صاحب رتبه شده و ازآن تاريخ به بعد زندگي اش به کارگرداني وبازيگري تئاتر، فعاليت هاي فرهنگي، نقاشي، تهيه کنندگي درراديووتلويزيون شبکه استاني و سمت هاي اجرايي مرتبط، گره خورده است، مختار خوش پيمان حالا به تازگي ازمرز پنجاه سالگي گذشته اما وقتي ازهنرهاي تقليد صدا، دوبله وخوانندگي به زبان عربي، هندي ومعرکه گيري درزمان کودکي درسيزده بدرهاي دامنه قلعه بختک حرف مي زند، برقي درچشمانش مي بينم که گويا هنوز کودک درونش فعال است ودلش مي خواهد به گذشته برگردد، با کودکان روستا کشتي بگيرد و همه را ضربه فني کند.
مي گويد: خيلي از اتفاقات مهم زندگي من همچون تولد، ازدواج، استخدام، بازنشستگي، تولد همسرم در مهرماه بوده واين از عجايب روزگار است، در دبيرستان سپاه مکتب الحسين (ع) تبريز هميشه تحت آموزش هاي خاص بوديم وزماني براي تلف شدن وجود نداشت، همه ساله ايام تعطيلات تابستان، همراه دانش آموزان ديگر، به يکي از استان ها مي رفتيم وتمام چيزهايي که درطول سال يادگرفته بوديم، از فن بيان گرفته تا تاکتيک هاي نظامي وسايرمهارت ها را عملي مرورمي کرديم، آموزش ها طوري بودکه من مي گفتم دارند مارا براي روزهاي سخت آماده مي کنند، بعد از فراغت از تحصيل در اين دبيرستان، به عنوان معاون فرهنگي وتربيتي مشغول شدم، همزمان فرصت راغنيمت دانسته ودوره هاي هنري را درانجمن سينماي جوانان به پايان رساندم. حوزه فعاليت اين دبيرستان شامل سه استان آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي و اردبيل بود، يکي ازاولين کارهايي که در آنجا انجام دادم، تشکيل دوگروه تئاتر بودکه نويسنده وکارگردانش خودم بودم، تئاترهايي که کارمي کرديم در مناسبت هاي هفته بسيج و ايام نوروز براي خانواده ها اجرا مي شد و خيلي مورد استقبال قرار مي گرفت، در يکي از تئاترها نقش معاويه را بازي مي کردم که براي اين نقش خيلي تشويقم کردند، زماني در کلاس هاي سياه قلم استاد نخجواني هم مي رفتم که البته ادامه ندادم وحسرت کلاس ها همين الان هم در دلم مانده است. بعدها درتئاتري با نقش سرهنگ تمام ازعرصه تئاترخداحافظي کردم. همان موقع به گروه تلويزيوني سپاه به سرپرستي مرحوم رضواني در شبکه استاني منتقل شدم، عادت داشتم وقتي جايي مي روم بيشتر به خلا ها توجه کنم، ديدگاهم اين بود که همان قدر که در راديو تلويزيون به سپاه پرداخت مي شد، بايد به ارتش هم پرداخت شود، ديدگاه هايم را با مسئولان امردر ميان گذاشتم و موافقتشان را گرفتم وبه اين ترتيب حضور ارتش هم در برنامه هاي دفاع مقدس پررنگ شد. اين کار تاثير خيلي خوبي داشت و ارتباط عاطفي عميقي بين دو مجموعه ايجاد کرد.9سال از سپاه در صداوسيما مامور بودم، وقتي تخصص هاي لازم را به دست آوردم انتقال دائم گرفتم، تمام عشق وعلاقه ام انجام کارهاي خلاقانه، فکري و نوآورانه بود، وقتي به عنوان مدير روابط عمومي و امور پارلماني انتخاب شدم، برنامه سازي را رها نکردم، يکي از کارهايم استفاده از روزنامه نگاران محلي به عنوان مجري کارشناس در برنامه هاي گفتگو محور فرهنگي، اجتماعي و منطقه اي بود که کارمان گرفت و خوب از آب درآمد.
در پاسخ به سئوالم درباره ارزيابي اش از فضاي فرهنگي ورسانه اي آذربايجان شرقي به نکات جالبي اشاره مي کند، اوجزيره اي کار کردن درفعاليت هاي فرهنگي ورسانه اي را بي نتيجه مي داند ومعتقد است تبريز و آذربايجان شرقي با تاريخ وفرهنگ عميق، تنورش براي پخته شدن آدمهاي با استعداد مناسب است، طبيعت، تاريخ و موقعيت ژئوپلتيک اش براي خميرمايه انسانهاي بزرگ، متفاوت از سايراستانهاست، اگر با اين عقبه ذهني به موضوعات فرهنگي نگاه بشودو بتوانيم بين جزيره هاي فرهنگي جدا از هم ارتباط وپيوندي ايجادکنيم، از حالت ايستايي به يک حرکت جريان ساز تبديل مي شويم. چرا اين اتفاق نمي افتد؟ دليلش ساختار ونگاه هاي بسته و امنيتي است، وقتي فضا امنيتي باشد، افراد احتياط مي کنند، منطقه خاورميانه به دليل حضور سلطه گران خارجي، امنيتي است و نظام هاي سياسي مجبورند براي مقابله با تهديدها گارد امنيتي بگيرند، اين نگاه ها روي سازوکارهاي اداري ماهم تاثير گذاشته، در خيلي از جلسات مثل جلسات درياچه اروميه، قلعه بابک و...که مي رفتم تاکيدم برايجاد فضاي فرهنگي وشفاف در بسياري از موضوعات بود، معتقدم اگر خودمان فضاي فرهنگي را تعريف و مديريت کنيم، ديگران اجازه نخواهند يافت براي ما تعيين تکليف کنند.
قبول داريد موقعيت تبريز و استان آذربايجان شرقي به خاطر همجواري با کشورهاي ترکيه، جمهوري آذربايجان وارمنستان در سطح منطقه ويژه است؟ اين وضعيت مي تواند هم فرصت وهم تهديد باشد، موقعي که درمنطقه آزاد ارس کار مي کردم، تمام رسانه هاي کشورهاي اطراف را به بازديد وهمکاري دعوت کردم و آنها هم پذيرفتند که تبريز و ارس عکس چيزي است که تبليغ مي شود، بعدها به توافق رسيديم محتواهايمان را باهم مبادله کنيم، محتوايي را که از آنها گرفته بوديم را در رسانه هاي خودمان منتشرمي کرديم، آنها هم متقابلا محتواهاي ما را در رسانه هاي خودشان منتشرمي کردند وتوانستيم از اشتراکات فرهنگي موجود با رعايت ملاحظات ملي، يک فرصت ايجاد کنيم. من معتقدم بايد به دنبال نظام يکپارچه فرهنگي ورسانه اي برويم تا بيشترين بهره نصيب ما شود، اين کار درست مثل قرار دادن ذره بين جلوي آفتاب است که با انرژي نور مي توانيد معجزه آن راببينيد.
اجازه بدهيد به موضوع اصلي برگرديم که بزرگ ترين تور رسانه اي هنرمندان را در سال 1392در تبريز برگزارکرديد، ايده اين کار چه طور به ذهن شما رسيد؟ايده اصلي اين کارمنشا خارجي داشت، براي من به عنوان يک فعال رسانه اي هميشه اين سئوال مطرح بود که اين همه نظم وهماهنگي در موضوعاتي مثل هولوکاست، ايران هراسي و اسلام هراسي در رسانه هاي اروپا وآمريکاعليه ايران وساير کشورهاي اسلامي از کجا مي آيد؟ نتيجه مطالعاتم نشان دادکه کشورهاي سلطه گر براي جريان سازي هاي رسانه اي عليه کشورها از تکنيک هاي نرم وپيچيده اي استفاده مي کنند وهمه ساله بادعوت از تمام هنرمندان وخبرنگاران مشهورازکشورهاي مختلف، نظام رسانه اي يکپارچه اي راحفظ وتوليت مي کنند، موقعي که مسئوليت بسيج رسانه استان را برعهده داشتم بدون آنکه نامي از بسيج رسانه ببرم،آن کار را انجام دادم و انصافامسئولان ارشد استان، فرماندهان سپاه وبسيج هم چون خودشان در اين موضوعات صاحب نظر بودند، همراهي کردند واتفاق خوبي رقم خورد، نکته ظريفي هم اينجا هست، که اين بزرگي تبريزو آذربايجان بود که به اين کار عظمت داد، تا آنجا که مي دانم اين تجربه تاکنون درهيچ استاني تکراروتجربه نشده است، اين کار نوعي کرامت بخشي و احترام به هنرمندان بود، اين خاطره در ذهن آنها ماندگار شد، شاهد اين ادعا مصاحبه هايي است که به کرات توسط برخي از همان هنرمندان در رسانه ها ديده وشنيده ام که با چه ادبياتي از ميزباني تبريز اظهاررضايت داشتند. من فکرمي کنم اين برنامه خيلي درتصويرسازي هاي بعدي از نقش وجايگاه تبريز و آذربايجان شرقي تاثير مثبت ايجاد کرد، چند سال بعد سريالي با عنوان «آنام» ازشبکه سراسري پخش شد که 30قسمت از لوکيشن هايش در يکي از روستاهاي کليبر ساخته شده بود، مالک يکي از هتلهاي معروف تبريز برايم تعريف مي کرد وقتي اين سريال پخش شد، ما مجبور شديم چند خودروي ون براي آن روستا اختصاص بدهيم، خلاصه کلام اينکه آن سفر، علاقه هنرمندان تراز اول ملي جهت نقش آفريني درتبريزرا کاملا مهياکرده وامکان بهره برداري ازاين ظرفيت بي نظيرامکان پذيراست. با همين ذهنيت براي تبريز2018چندسناريوي رسانه اي با همان سبک وسياق تهيه کردم که متاسفانه اجازه ندادند وفرصتها از دست رفت. تجربه ديگرم ساخت مجموعه هاي ايران من و آذربايجان ديار من درحوزه معرفي جاذبه هاي گردشگري استان آذربايجان شرقي بود،که با هزينه بسيارکم توليد واز تمام شبکه هاي سراسري پخش شد وهرسال هم پخش مي شود، معاون وزير گردشگري وقت، ضمن تقدير در مورد چندوچون اين مجموعه از من توضيحاتي خواست، به شوخي گفتم اينها رابا فوت خوش پيماني توليد کرده ايم، هماهنگ کنيد براي کل کشور اين کار را بکنيم که نتوانستند. چندپيشنهاد ديگرهم در حوزه ورزش دادم که آنها هم به سرنوشت قبلي ها گرفتارشدند ومورد قبول قرارنگرفتند. سئوالم اين است چرا تبريزفعلي ديگرگنجايش وظرفيت اين کارها را ندارد؟ تبريزکه همان تبريز است، تبريزکه کوچک نشده است.
به نظرم مسئله به درک وهوش اجتماعي و مهارتهاي ارتباطي مديران دستگاه هاي اجرايي برمي گرددکه تا چه حد ارتقاي جايگاه آذربايجان شرقي در سطح ملي براي آنها مهم باشد.
دقيقا، من نسبت مهارتهاي ارتباطي با موفقيت در کارها را به نسبت ماشين با جاده تشبيه مي کنم، اگر جاده وريل آماده باشد، قطار با هر سرعتي مي تواند روي آن حرکت کند، نقش مهارتهاي ارتباطي در ايجاد همگرايي و اثربخشي خيلي مهم است که متاسفانه خيلي به آن توجه نمي کنند.
روابط عمومي ها ورسانه هاي استان چه قدر مي توانند در تلطيف اين فضا موثرباشند؟ما در مقاطعي روابط عمومي هاي خيلي خوبي در ادارات داشتيم وثمرش راهم ديديم، در حوزه روابط عمومي وجود افرادي که خمير مايه کارهاي فرهنگي ورسانه اي داشته باشند، خيلي مهم است، اين حرفه ابزار، علم، دانش ومهارت خاصي مي خواهد که حکم زمين مناسب براي کشاورزي را دارد، در بعضي زمين ها همه چيز مي رويد ودر بعضي شوره زارها گياهان خاص، در حوزه روابط عمومي زمين شوره زار به درد نمي خورد، روابط عمومي زمين مستعدي مي خواهد که بذرهاي ارتباط در آن رشد و نمو پيدا کند، به نظر من مديران استاني در اين حوزه دقت لازم را نداشته اند، مشکل آنجاست که در انتخاب مديران دستگاه هاي اجرايي هم اين مشکل هست و مديري که خودش چم وخم کار ارتباطي را نداند، نمي تواند مديرروابط عمومي شايسته ا ي داشته باشد، به اعتقاد من سازوکار انتخاب مديران از ريل خارج شده، مثلا فردي که پله پله همه سطوح مدارج مديريتي را گذرانده، به جايش از فردي که چنين عقبه اي ندارد، استفاده مي شود، قطعا بهره وري وانگيزه کم خواهدبود، خلاصه وقتي انتخاب مديران براساس بحث هاي کارشناسي وتخصصي نيست، به تبع آن انتخاب مديران روابط عمومي هم تخصصي نخواهدبود. متاسفانه مي بينم با همين منطق، شوراهاي شهر، شهرداريها و مجلس هم دستگاه هاي اجرايي را از ريل کارشناسي خارج کرده است. متاسفانه ما در حوزه روابط عمومي وامور فرهنگي، ملاحظات وظرفيت کشورهاي همسايه را در نظر نمي گيريم، استان آذربايجان شرقي با سه کشور همجوار است ولي رسانه هاي ما کمتر بر روي اشتراکات ذهني، صنعتي، تجاري و فرهنگي متمرکز شده اند واين يک نقيصه بزرگ است. ظاهرا روابط عمومي ها متولي ندارند، استاني که 70درصد اقتصادش دست بخش خصوصي است، به شدت در اين حوزه لنگ مي زند ونقش روابط عمومي در واحدهاي توليدي وصنعتي بسيارکمرنگ است وحتي خيلي از اين واحدها اصلا روابط عمومي ندارند. يکي ديگر از ضعف هاي عمده جامعه رسانه اي، عدم تخصص است، رسانه ها خودشان را براي جامعه صنعت استان خوب معرفي نکرده اند، ما ازيک پازل عميق، يک بخش تلخ رابه جامعه صنعت نشان داده ايم.
اطلاع دقيق دارم که بعضي از سازمانها، ماهانه به برخي رسانه ها پول مي دهند، اين سياست اشتباه است، ما بايد ساختاري ايجاد کنيم که خروجي اش محتواي فاخر و متفاوت رسانه اي باشد وازرسانه ها بخواهيم در اين مسير گام بردارند. نتيجه فعاليت هاي رسانه اي درحوزه صنعت بايد به گونه اي باشد که مالک واحد صنعتي عميقا متقاعد شود از نقطه الف به نقطه ب رسيده وجايگاهش بهتر شده است. من معتتقدم ما بايد در حوزه رسانه وروابط عمومي سازمانمان را بزرگ جلوه بدهيم تا خودمان بزرگ به نظر برسيم.
مختار خوش پيمان در اين مصاحبه نمونه هاي متعددي از فوت هاي کوزه گري اش در حوزه کارهاي فرهنگي ورسانه اي گفت که همه برايم تازگي داشت واز کمتر کسي شنيده بودم؛ مثل ديپلماسي زردآلوي آقاي ديپلمات وشمشير ذوالفقاري که دست برخي آدمهاست وبه جاي استفاده درست، با آن پياز پوست مي کنند.