اشتغال و تولید در ایران با مشکلات فراوانی دست به گریبان است از عدم سیاست گذاری صحیح و حمایت از تولید گرفته تا مشکلات اقتصادی و فرهنگی فراوان در این حوزه. یکی از مهمترین مشکلاتی که حوزه تولید با آن مواجه است عدم بهرهوری است که منجر به بروز مشکلات اقتصادی در واحدهای تولیدی شده و در نهایت نیز بر روی اشتغال تاثیری منفی به جا میگذارد.
بهرهوری یا راندمان را میتوان « مقدار کالا و یا خدمات تولید شده در مقایسه با هر واحد از انرژی و یا کار هزینه شده بدون کاهش کیفیت» تعریف کرد. در تعریفی دیگر «بهرهوری، عبارتست از، بدست آوردن حداکثر سود ممکن، با بهره گیری و استفاده بهینه از نیروی کار، توان، استعداد ومهارت نیروی انسانی، زمین، ماشین، پول، تجهیزات، زمان، مکان و به منظور ارتقاء رفاه جامعه.»
با توجه به تعاریف فوق شاهد این امر هستیم که اکثر صنایع ما در حوزه بهرهوری با ضعف اساسی مواجه هستند. بخشی از این عدم بهرهوری را میتوان حاصل عدم آشنایی مدیران با این مبحث دانست. لیکن بخش عمده عدم بهرهوری در اشتغال را میتوان به دلیل عدم توجه نیروی کار به این مبحث دانست. این عدم توجه در نهایت منجر به ضربه خوردن واحدهای تولیدی شده که نیروی کار نیز از این امر ضربه خواهد خورد. چرا که واحدهای تولیدی با عدم توانایی در بهینه کردن فرآیند تولید، به تدریج صرفه اقتصادی تولید از بین رفته و واحدهای تولیدی قدرت رقابت در بازار را از دست داده و برهمین اساس امکان ادامه فعالیت این واحدها در میان مدت از بین خواهد رفت. بر همین اساس است که در شرایط خاص مانند رکود بسیاری از واحدهای تولیدی امکان ادامه فعالیت را از دست میدهند.
در این بین نقش نیروی کار در افزایش بهرهوری و تثبیت جایگاه واحدی که در آن فعالیت دارند، نقشی بی بدیل در ایجاد اشتغال پایدار خواهد داشت. این امر نیازمند تغییر نگرش مدیران واحدها و نیز نیرویکار به مساله اشتغال است. بدین نحو که اولا مدیران میبایست نیروی کار ماهر و متخصص را به عنوان سرمایهای گرانبها نگریسته و بدان بها دهند و از سوی دیگر نیروی کار نیز میبایست واحد تولیدی را به نوعی متعلق به خود بداند و بر همین اساس طی فرآیندی متقابل، کارفرما و نیروی کار با دیدی مثبت به مساله تولید نگریسته و تمام تلاش خود را برای افزایش بهرهوری و افزایش تولید انجام دهند. در واقع کارفرما با در نظر گرفتن بهرهوری نیروی کار و تشویق نیروی کار از طریق ایجاد امکانات مادی،معنوی و رفاهی برای کارگران و کارمندان، میتواند این پیام را به نیروی کار منتقل کند که علاوه بر این که متوجه حسن فعالیت ایشان است، از این امر نیز به روشهای مختلف قدردانی میکند و نیروی کار نیز با دریافت این پیام سعی در افزایش راندمان داشته و به نوبه خود واحد تولیدی را متعلق به خود خواهد دانست.
البته باید در نظر داشت که این امر یک فرآیند دو طرفه است و چنانچه یکی از طرفین در اجرای آن خللی ایجاد کند، نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد.
در نهایت این نوع نگاه افراد به موضوع اشتغال است که میتواند بر ادامه فرآیند تولید و اشتغال اثر جدی گذاشته و یک واحد را به واحدی موفق بدل کند و یا از واحدی با دارا بودن تمامی امکانات، تولیدکنندهای شکست خورده بسازد. تصحیح این امر نیازمند فرهنگسازی در هر دوسوی معادله است به نحوی که کارفرما، نیروی کار را مانند ابزار کسب درآمد نبیند و از سوی دیگر نیروی کار نیز واحدهای تولیدی را به چشم منبع درآمد صرف نبینند. در این صورت است که اندیشه کارحداقلی و درآمد حداکثری به اندیشه کار حداکثری و درآمد حداکثری بدل خواهد شد. اندیشهای که سنگ بنای پیشرفت صنعت کشور و ایجاد اشتغال پایدار در جامعه را شکل خواهد داد.
در این بین نقش نهادهای مرتبط مانند وزارت کار و امور اجتماعی به عنوان مهمترین نهاد متولی امر اشتغال در ایجاد بستر فرهنگی مناسب در این زمینه شایان توجه است. این نهاد میتواند با اجرای راهکارهای آموزشی برای کارفرمایان، بحث توجه به بهرهوری و تشویق نیروی کار با راندمان بالا را مد نظر قرار داده و از دیگر روی نیز با همکاری کارفرمایان، سعی در فرهنگ سازی در واحدهای تولیدی در سمت نیروی کار داشته باشد تا با نزدیک کردن این دو گروه به یکدیگر، علاوه بر کاهش مشکلات تولید، گام مهی نیز در رشد و اعتلای صنعت، تولید و اقتصاد کشور عزیزمان بردارد.